داستان های کوتاه دیگر سطح مبتدی و ساده
داستان های کوتاه دیگر سطح متوسط و پیشرفته
داستان کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی ،
Kebab ( کباب )
سطح : متوسطه (Intermediate) ، زمان : گذشته ساده (Simple Past)
It was a warm summer day, and a group of friends had decided to go on a picnic in the countryside. As they arrived at their chosen spot, they laid out their blankets, chairs, and set up their portable grill to make kebab.
یک روز گرم تابستانی بود و گروهی از دوستان تصمیم گرفته بودند به یک پیک نیک در حومه شهر بروند. هنگامی که به محل انتخابی خود رسیدند، پتوها، صندلی های خود را پهن کردند و کباب پز قابل حمل خود را برای درست کردن کباب تنظیم کردند.
Little did they know that making kebab on a picnic would turn out to be a more complicated task than they had anticipated.
آنها نمی دانستند که درست کردن کباب در یک پیک نیک کاری پیچیده تر از آن چیزی است که آنها پیش بینی می کردند.
First, they had to prepare the ingredients. They had brought a variety of meats, vegetables, and spices, but they realized that they had forgotten to bring a cutting board and knives to chop the ingredients. They improvised by using the back of a metal spoon to crush the garlic, and they used the lid of a food container as a makeshift cutting board.
ابتدا باید مواد را آماده می کردند. انواع گوشت، سبزی و ادویه آورده بودند، اما متوجه شدند که فراموش کرده اند تخته برش و چاقو برای خرد کردن مواد بیاورند. آنها با استفاده از پشت یک قاشق فلزی برای خرد کردن سیر، بداههپردازی میکردند و از درب ظرف غذا به عنوان تخته برش موقت استفاده میکردند.
As they started to skewer the ingredients onto the kebab sticks, they realized that the meat wasn't sticking together, and it kept falling apart. They tried adding egg to the mixture to bind the meat, but it only made things worse, as the meat mixture became too wet and wouldn't stay on the skewer.
وقتی شروع کردند به سیخ زدن مواد روی چوب کباب، متوجه شدند که گوشت به هم نمی چسبد و مدام از هم می پاشید. آنها سعی کردند تخم مرغ را به مخلوط اضافه کنند تا گوشت ببندد، اما این کار فقط اوضاع را بدتر کرد، زیرا مخلوط گوشت خیلی مرطوب شد و روی سیخ نمی ماند.
After several attempts, they finally found a way to make the meat stick together. They mixed the meat with a small amount of bread crumbs, and that seemed to do the trick. However, they soon realized that they had run out of skewers, and they had to improvise once again by using branches they found on the ground.
پس از چندین بار تلاش، بالاخره راهی برای چسباندن گوشت به هم پیدا کردند. آنها گوشت را با مقدار کمی خرده نان مخلوط کردند و به نظر می رسید که این کار را انجام دهد. با این حال، به زودی متوجه شدند که سیخ هایشان تمام شده است و مجبور شدند یک بار دیگر با استفاده از شاخه هایی که روی زمین پیدا کردند، استفاده کنند.
As they started to cook the kebabs, they realized that the fire was too hot, and the kebabs were cooking too quickly on the outside while the inside was still raw. They tried moving the kebabs around, but it didn't seem to help.
وقتی شروع به پختن کباب کردند، متوجه شدند که آتش خیلی داغ است و کباب ها از بیرون خیلی سریع پخته می شوند در حالی که داخل آن هنوز خام بود. آنها سعی کردند کباب ها را جابجا کنند، اما به نظر نمی رسید کمکی کند.
Just when they thought things couldn't get any worse, a sudden gust of wind blew through the area, knocking over their grill and scattering the kebabs and hot coals all over the ground. They had to quickly gather everything together and start again from scratch.
درست زمانی که فکر می کردند اوضاع از این بدتر نمی شود، باد ناگهانی در منطقه وزید، کباب پز آنها را کوبید و کباب ها و زغال های داغ را در سراسر زمین پخش کرد. آنها باید به سرعت همه چیز را جمع می کردند و دوباره از صفر شروع می کردند.
After several hours of trial and error, the group finally managed to make some decent kebabs. They sat down to enjoy their hard-earned meal, but just as they were about to take their first bite, they heard a loud buzzing sound.
پس از چندین ساعت آزمون و خطا، گروه بالاخره موفق شدند مقداری کباب مناسب درست کنند. آنها نشستند تا از غذای خود که به سختی به دست آورده بودند لذت ببرند، اما درست زمانی که می خواستند اولین لقمه خود را بخورند، صدای وزوز بلندی شنیدند.
It turned out that a swarm of bees had been attracted to the sweet aroma of the kebabs and had started to surround them. The group had to quickly pack up and leave, leaving their hard-earned kebabs behind.
معلوم شد دسته ای از زنبورها مجذوب عطر شیرین کباب شده اند و شروع به احاطه کردن آنها کرده اند. این گروه مجبور شد به سرعت وسایل خود را جمع کند و برود و کباب های خود را که به سختی به دست آورده بود، پشت سر بگذارد.
Despite the challenges they had faced, the group had learned some valuable lessons. They had learned the importance of being prepared and improvising when things don't go according to plan. They had also learned that making kebab on a picnic is a more complicated task than it seems, but the rewards are well worth the effort.
علیرغم چالش هایی که با آن مواجه بودند، گروه درس های ارزشمندی آموخته بود. آنها اهمیت آماده بودن و فی البداهه ساختن چیزی را در زمانی که همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود، آموخته بودند. آنها همچنین یاد گرفته بودند که درست کردن کباب در پیک نیک کاری پیچیده تر از آن چیزی است که به نظر می رسد، اما پاداش آن، ارزش تلاش کردن را دارد.