داستان کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی ، Music ( موسیقی )

سطح : متوسطه (Intermediate) ، زمان : گذشته ساده (Simple Past)

Once upon a time, in a distant galaxy far away from ours, there was a planet called Melodia. Melodia was a world entirely dedicated to music, where everything from the wind to the rain had a melodic sound. The inhabitants of Melodia were creatures that resembled humanoids, but they were born with musical abilities far beyond anything we have ever seen.
روزی روزگاری در کهکشانی دور از کهکشان ما سیاره ای به نام ملودیا وجود داشت. ملودیا دنیایی بود که کاملاً به موسیقی اختصاص داشت، جایی که همه چیز از باد گرفته تا باران صدایی ملودیک داشت. ساکنان ملودیا موجوداتی شبیه انسان نما بودند، اما آنها با توانایی های موسیقی بسیار فراتر از هر چیزی که تا به حال دیده ایم متولد شده اند.
Each inhabitant of Melodia was born with a unique sound that only they could produce, and they were all encouraged to develop their musical skills from a young age. As they grew older, they were taught to compose and perform music that not only showcased their individual abilities but also showcased the beauty of their planet.
هر یک از ساکنان ملودیا با صدایی منحصر به فرد به دنیا آمدند که فقط آنها می توانستند آن را تولید کنند و همه آنها از سنین جوانی تشویق شدند تا مهارت های موسیقی خود را توسعه دهند. همانطور که بزرگتر شدند، آهنگسازی و اجرای موسیقی که نه تنها توانایی های فردی آنها را به نمایش می گذاشت، بلکه زیبایی سیاره آنها را نیز به نمایش می گذاشت، به آنها آموزش داده شد.
One day, a group of explorers from Earth stumbled upon Melodia while they were traveling through space. They were fascinated by the beautiful music that filled the air and decided to land on the planet to explore it further. The inhabitants of Melodia welcomed the visitors and were excited to share their music with them.
یک روز، گروهی از کاوشگران زمین در حالی که در فضا سفر می کردند، به طور تصادفی با ملودیا برخورد کردند. آنها مجذوب موسیقی زیبایی بودند که فضا را پر کرده بود و تصمیم گرفتند برای کاوش بیشتر در این سیاره فرود آیند. ساکنان ملودیا از بازدیدکنندگان استقبال کردند و خوشحال بودند که موسیقی خود را با آنها به اشتراک بگذارند.
The explorers were amazed by the abilities of the Melodians and wanted to learn more about their music. They discovered that the Melodians' music was not just for entertainment, but it was also a way of communicating with each other and the world around them. They were able to control the weather and other natural phenomena with their music, and it was a source of power for them.
کاشفان از توانایی های ملودیان شگفت زده شده بودند و می خواستند درباره موسیقی آنها بیشتر بدانند. آنها دریافتند که موسیقی ملودیان فقط برای سرگرمی نیست، بلکه راهی برای برقراری ارتباط با یکدیگر و دنیای اطرافشان است. آنها با موسیقی خود می توانستند آب و هوا و سایر پدیده های طبیعی را کنترل کنند و برای آنها منبع قدرت بود.
However, there was one Melodian named Aria who was different from the others. Aria was born without the ability to produce any sound, and as a result, she was shunned by the rest of her community. She felt like an outcast and spent most of her time alone, dreaming of being able to make music like the rest of her people.
با این حال یک ملودین به نام آریا بود که با بقیه فرق داشت. آریا بدون توانایی تولید هیچ صدایی به دنیا آمد و در نتیجه توسط بقیه افراد جامعه دوری گزید. او احساس می کرد که یک فرد طرد شده است و بیشتر وقت خود را تنها می گذراند و رویای این را داشت که بتواند مانند بقیه مردمش موسیقی بسازد.
One day, Aria discovered an ancient book that belonged to her ancestors. The book contained information about a musical instrument that could produce a sound so powerful that it could move mountains and create new worlds. Aria knew that this was her chance to finally make music and be accepted by her community.
یک روز آریا کتابی باستانی را کشف کرد که متعلق به اجدادش بود. این کتاب حاوی اطلاعاتی در مورد یک آلت موسیقی بود که می توانست صدایی به قدری قدرتمند تولید کند که بتواند کوه ها را جابجا کند و دنیاهای جدیدی خلق کند. آریا می‌دانست که این شانس اوست تا بالاخره موسیقی بسازد و جامعه‌اش پذیرفته شود.
She set out on a quest to find the instrument, facing many challenges along the way. She battled fierce creatures and overcame treacherous obstacles, but she never gave up on her mission. Finally, after many months of searching, she found the instrument in a hidden cave.
او در تلاش برای یافتن ساز بود و در این راه با چالش‌های زیادی روبرو شد. او با موجودات خشن مبارزه کرد و بر موانع خائنانه غلبه کرد، اما هرگز از ماموریت خود دست نکشید. سرانجام پس از ماه‌ها جستجو، او این ساز را در یک غار پنهان پیدا کرد.
Aria picked up the instrument and started playing, and to her amazement, a beautiful sound emerged from it. The sound was so powerful that it shook the ground beneath her feet and created a ripple effect that spread throughout the entire planet. The other Melodians heard the sound and rushed to see what was happening.
آریا ساز را برداشت و شروع کرد به نواختن و در کمال تعجب صدای زیبایی از آن بیرون آمد. صدا به قدری قوی بود که زمین زیر پای او را تکان داد و یک اثر موجی ایجاد کرد که در کل سیاره پخش شد. ملودیان دیگر صدا را شنیدند و هجوم آوردند تا ببینند چه خبر است.
When they saw Aria playing the instrument, they were amazed. They had never heard a sound so beautiful and powerful before. They realized that Aria was not an outcast, but instead, she was a hero who had found a way to make music despite her limitations. They welcomed her back into the community with open arms, and Aria became a legend among the Melodians.
وقتی آریا را در حال ساز دیدند، متحیر شدند. آنها هرگز صدایی به این زیبا و قدرتمند نشنیده بودند. آنها متوجه شدند که آریا یک مرد طرد شده نیست، بلکه قهرمانی است که علی رغم محدودیت هایش راهی برای ساخت موسیقی پیدا کرده است. آنها با آغوش باز از بازگشت او به جامعه استقبال کردند و آریا به یک افسانه در میان ملودیان ها تبدیل شد.
From that day on, Aria played her instrument every day, and her music brought joy and harmony to the planet of Melodia. The explorers from Earth were amazed by the power of music on this planet and left with a newfound appreciation for the art form. And so, the story of Aria and her journey to find the powerful musical instrument became a legend that was passed down from generation to generation on the planet of Melodia.
از آن روز به بعد آریا هر روز ساز خود را می نواخت و موسیقی او شادی و هارمونی را به سیاره ملودیا می آورد. کاوشگران زمین از قدرت موسیقی در این سیاره شگفت زده شدند و با قدردانی جدیدی از این شکل هنری ترک کردند. و بنابراین، داستان آریا و سفر او برای یافتن ساز قدرتمند موسیقی به افسانه ای تبدیل شد که نسل به نسل در سیاره ملودیا منتقل شد.

داستان های کوتاه دیگر سطح مبتدی و ساده

Kevin's Car (ماشین کوین)

Kevin's Car (ماشین کوین)

ادامه مطلب
Pete the cat I love my white shoes  (  پیتی گربه ، من کفش های سفیدم رو دوست دارم )

Pete the cat I love my white shoes ( پیتی گربه ، من کفش های سفیدم رو دوست دارم )

ادامه مطلب
Nicole's Drums (درامز نیکول)

Nicole's Drums (درامز نیکول)

ادامه مطلب
Anniversary Day (سالگرد ازدواج)

Anniversary Day (سالگرد ازدواج)

ادامه مطلب

داستان های کوتاه دیگر سطح متوسط و پیشرفته

Illness & Medicine (بیماری و پزشکی)

Illness & Medicine (بیماری و پزشکی)

ادامه مطلب
The Little Red Hen  (  مرغ کوچک قرمز )

The Little Red Hen ( مرغ کوچک قرمز )

ادامه مطلب
The ugly duckling (جوجه اردک زشت)

The ugly duckling (جوجه اردک زشت)

ادامه مطلب
Lionel Messi  (  لیونل مسی )

Lionel Messi ( لیونل مسی )

ادامه مطلب