داستان کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی ، Illness & Medicine (بیماری و پزشکی)

سطح : متوسطه (Intermediate) ، زمان : ماضی نقلی (Present Perfect)، گذشته ساده (Simple Past)

For the past few days, John has had some difficulty breathing. He was 30 years old, and it was a bit odd for someone of his age to have this symptom. Maybe if he was a smoker, things would make more sense, but John has never smoked a cigarette in his life. He decided to go see his doctor about it.
در چند روز گذشته، جان کمی در تنفس مشکل داشت. او ۳۰ ساله بود و برای فردی هم سن و سال او کمی عجیب بود که این علامت را داشته باشد. شاید اگر او سیگاری بود، همه چیز منطقی تر می شد، اما جان هرگز در زندگی خود یک سیگار نکشیده است. تصمیم گرفت در این مورد به دکترش مراجعه کند.
Luckily, he was able to schedule an appointment that very week and get himself checked out. At the doctor’s office, there was a considerable waiting period before you could be seen by the physician. John brought a book to read in the waiting room, but he found it hard to focus for very long, given his condition. After 20 minutes, he started to get a splitting headache. In anticipation of such a scenario, he kept over-the-counter pain relievers in his car. Following a quick trip and back, he washed down the pills with water from the water fountain and took a big sigh of relief.
خوشبختانه، او توانست همان هفته قرار ملاقات بگذارد و خودش را معاینه کند. در مطب دکتر، قبل از اینکه بتوانید توسط پزشک معاینه شوید، یک دوره انتظار قابل توجهی وجود داشت. جان کتابی را برای خواندن در اتاق انتظار آورد، اما با توجه به شرایطش برای مدت طولانی تمرکز کردن برای او سخت بود. بعد از ۲۰ دقیقه، او سردرد بسیار بدی گرفت. در انتظار چنین سناریویی، او مسکن های بدون نسخه را در ماشینش نگه داشت. پس از یک سفر سریع و بازگشت، قرص ها را با آب چشمه شست و آه بزرگی کشید.
The nurse called John back to room 107 and did some routine checkup procedures. She took his blood pressure, measured his height and weight, and asked about his family’s history of health problems. John was fortunate enough to not have any hereditary health issues. There was no heart disease, cancer, diabetes, nor arthritis to worry about. The nurse also asked about any and all current drugs he was taking, but he replied that he doesn’t take any medication.
پرستار جان را به اتاق ۱۰۷ فراخواند و برخی از مراحل معاینه معمول را انجام داد. فشار خون او را اندازه گرفت، قد و وزن او را اندازه گرفت و در مورد سابقه مشکلات سلامتی خانواده اش پرسید. جان به اندازه کافی خوش شانس بود که هیچ گونه مشکل سلامت ارثی نداشت. هیچ بیماری قلبی، سرطان، دیابت یا آرتروز برای نگرانی وجود نداشت. پرستار همچنین در مورد تمام داروهای فعلی که مصرف می کند پرسید، اما او پاسخ داد که هیچ دارویی مصرف نمی کند.
After John’s information was recorded, the nurse left the examination room and told him the doctor would be with him shortly. Just two minutes later, he was finally face to face with the man who could help cure him in no time. Dr. Spetzel was his name, and he was as friendly as could be. The two chatted about John’s breathing issue, and John went into more detail about his condition. Chest pains were occurring throughout the day, but there were no heart palpitations. There was a little coughing but no wheezing.
پس از ثبت اطلاعات جان، پرستار اتاق معاینه را ترک کرد و به او گفت که دکتر به زودی با او خواهد بود. تنها دو دقیقه بعد، او سرانجام با مردی روبرو شد که می‌توانست در کمترین زمان به درمان او کمک کند. نام او دکتر اسپتزل بود و تا آنجا که می توانست دوستانه بود. آن دو در مورد مشکل تنفس جان صحبت کردند و جان به جزئیات بیشتری در مورد وضعیت او پرداخت. درد قفسه سینه در طول روز وجود داشت، اما تپش قلب وجود نداشت. سرفه کمی داشت اما خس خس سینه نداشت.
The doctor placed his stethoscope on John’s chest and asked him to take a couple of deep breaths. With a few subtle nods, it appeared Dr. Spetzel had reached a final diagnosis. It was asthma. He said it was common for adults to develop asthma and not just children. An inhaler would immediately curb his symptoms, but it’s a medication he would be required to take for the rest of his life to keep his symptoms at bay. Carrying his prescription from Dr. Spetzel, John headed towards the pharmacy to receive his inhaler. He dropped it off at the customer service desk then started to wander around the store. It would be some time until his prescription was filled, so he browsed the various medicines on the store’s shelves. He saw tons of products to treat colds, allergies, and the flu. There were even over-the-counter treatments for constipation and diarrhea.
دکتر گوشی پزشکی خود را روی قفسه سینه جان گذاشت و از او خواست چند نفس عمیق بکشد. با چند تکان سر ظریف به نظر می رسید که دکتر اسپتزل به تشخیص نهایی رسیده است. این آسم بود. او گفت که برای بزرگسالان عادی است که به آسم مبتلا شوند و نه فقط کودکان. یک اسپری استنشاقی فوراً علائم او را مهار می‌کند، اما این دارویی است که او باید تا پایان عمر مصرف کند تا علائمش را از بین ببرد. جان با بردن نسخه خود از دکتر اسپتزل، به سمت داروخانه رفت تا دستگاه تنفسی خود را دریافت کند. او آن را در میز خدمات مشتری رها کرد و سپس شروع به پرسه زدن در فروشگاه کرد. مدتی طول می کشید تا نسخه او تکمیل شود، بنابراین او داروهای مختلف قفسه های فروشگاه را مرور کرد. او هزاران محصول را برای درمان سرماخوردگی، آلرژی و آنفولانزا دید. حتی درمان های بدون نسخه برای یبوست و اسهال نیز وجود داشت.
The pharmacist called out to John, for it was time to pick up his prescription and head back home. While out in his car in the parking lot, John took his first dose and instantly felt much better. It became significantly easier to breathe, and his chest pains subsided. He was grateful for the miracle of modern science and medicine. Throughout the ordeal, it occurred to John how important his health and body were to him. Being in a constant state of bad health would make for a very poor quality of life. His diet would be the first place to start making improvements.
داروساز جان را صدا زد، زیرا وقت آن رسیده بود که نسخه او را بگیرد و به خانه برگردد. زمانی که جان در ماشینش در پارکینگ بیرون بود، اولین دوز خود را مصرف کرد و بلافاصله احساس بهتری پیدا کرد. نفس کشیدن به طور قابل توجهی آسان تر شد و درد قفسه سینه او کاهش یافت. او قدردان معجزه علم و پزشکی مدرن بود. در طول این مصیبت، برای جان مسجل شد که سلامتی و بدن او چقدر برای او مهم است. بودن در وضعیت بد سلامتی دائمی، کیفیت زندگی بسیار ضعیفی را به همراه خواهد داشت. رژیم غذایی او اولین جایی است که شروع به بهبود می کند.

داستان های کوتاه دیگر سطح مبتدی و ساده

Act like the Others (همرنگ جماعت شو)

Act like the Others (همرنگ جماعت شو)

ادامه مطلب
Language Confusion (سردرگمی زبان)

Language Confusion (سردرگمی زبان)

ادامه مطلب
Pete the cat I love my white shoes  (  پیتی گربه ، من کفش های سفیدم رو دوست دارم )

Pete the cat I love my white shoes ( پیتی گربه ، من کفش های سفیدم رو دوست دارم )

ادامه مطلب
The lump of gold (یک تکه طلا)

The lump of gold (یک تکه طلا)

ادامه مطلب

داستان های کوتاه دیگر سطح متوسط و پیشرفته

What are you talking about  (در رابطه با چه چیزی داری صحبت می کنی؟)

What are you talking about (در رابطه با چه چیزی داری صحبت می کنی؟)

ادامه مطلب
The ugly duckling (جوجه اردک زشت)

The ugly duckling (جوجه اردک زشت)

ادامه مطلب
Iran  (  ایران )

Iran ( ایران )

ادامه مطلب
Lost and Found (گمشده و پیدا شده)

Lost and Found (گمشده و پیدا شده)

ادامه مطلب